۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

به پـاخیزیـد ای یـاران که مـرگ است این نشستنها

هر آینه به روزشمار جنبش سبز می نگرم,عجیب 12شهریور را آوردگاهی تاریخی وحساس می بینم.دوشت ندارم بگویم آخرین مجال اما در مبارزه نمی باید خود را فریب دهیم.
یقین دارم روز ایرانی که در پیش است، بر تارِ مویی نازک قدم می نهیم.

یاران آزادی خواه؛
به پاخیزیم که این نشستن ها چیزی جز گسستن نخواهد داشت،
باورکنیم هیچ بدیلی جز همین لبانِ خشکیده،سرودمان را فریاد نخواهدزد،
بیایید باری دگر زمان و جهان را، با غریوِ غرورمان به آتش بکشیم،
مگر نه این که سکوت ما، همان دشمن پنهانیست که بر جان اسیرانمان قفل و زنجیر شده است،
بگذارید بشنوند فریاد شبگیرمان را عزیزانِ دربند،شکوفه های در خون،
نوری زاد و سحرخیزها،اسانلو،جاویدتهرانی ها، شیوایانِ شیرنشان،
نگذاریم نشستن های دست وپاگیر ما،قصه ی تلخ امیدرضا و جوادی فر را تکرار کند،
نکند لحظه ای درنگ ،در دوازدهمین روزِ آخرین ماه تابستان،ما را با خزانی سرخ آلود روبرو سازد،

بیایید هم پیمان شویم باری دگر،روز ایران را با فریاد آزادی و زندگی آشنا کنیم...

بیایید ملت ایران،که حق ما به یغمارفت
نشستیم آنقدر خاموش که عمری از کف مارفت
به خود دیگر نباندیشیم،ببین غم تا کجاها رفت
که یک لبخند بی مقدارهم ،خود از لب ما رفت

متن نگاشته شده ملهم از شعری زیبا از شاعره ای ساکن غریبه خانه می باشد؛
ژاکلین دردریان
اصل شعر را میتوانید از پایین،سمت راستِ وبلاگ بخوانید.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر