۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

خطاب به بـازجویی که به شایستگی شـریعت مـداری می کرد

نه،اشتباه نکنید.
خطابم تنها به حسین بازجوی کیهـان نیست،روی سخنم با تمام بازجویانیست که حین شکنجه تنها به اربابـان قدرت خدمت نمیکنند،بلکه به خفتـه مردمانی که هنوز در هزارتوی مذهب به دنبال عـدالت هستند وسردر برف کنندگانی که گمان میکنند میشود با توسل به عالم غیب و تاریخ ملت همسایه همـای سعادت را بر بوم ویرانه ی آزادی بنشانند، نــیز خدمت بزرگی می کنند.!
دل کنـدن و گریـز از عقـایدی که قـرنها بتـواره ای شده بود،در جسـم و روح و ذهنشـان.
بــازجــوی...!
رنجنـامه ی حمـزه کرمـی را خواندی، شنیدی چگونه او را تا گـردن درگنـداب فرو بردند، شنیدی وقتی فریاد یــازهرا سر میداد زهرای مظلوم و معصوم را به سخـره گرفتند.
حتما خواندی آن زمان که کرمی خدای خویش را صـدا میزد،همکاران بازجویت به اللهِ اکبــر هم رحم نکردندو او را نیز از دمِ تـیغِ زبان گذراندند.
آنها به اسلام که هیــچ،حتی به خداهم اعتقادی نداشتند.این است ثمره ی سالـها فـریب و ریـا، سالها تمارز به دیـنداری.
شاید وصف حال هوشنگ اسـدی را شنیده باشی،کتابی نوشت خطاب به شکنجـه گرش.
بازجوی دیروز برای همراهی اسدی به او دست نمیـزد، با تکـه چوبـی اورا به هرسـو می کشاند،می دانـی یعنی چه؟
شکنجه گر او لااقل به اسـلام اعتقاد داشت،او نمی خواست یک حیوان نـجس را لمس کند،شریعت او معتقد بود هوشنگ اسدی نجس است،پس از او دوری میـکنیم.
امـا بازجوی امروز چه؟حتی به اسلام شـرم آوری که همکار دیروزش معتقد بود،وقـعی نمی نهد.

بــاری؛
امروز که می اندیشـم،گمان می کنم شما بیشتر لایـق سکانداری مسلمیـن هستید.
هر چه می کنید،نیـم پرده های زیبایی که گذشتگان بر پیکره ی دینتـان آویختند با شتاب بیشتری دریده میشود.
لااقل مـردم بخت برگشته راحت تر بر مـذهب امروزشان تامـل می کنند.

ادامه دهید که براستـی شایستـه شـریعتمـداری هستیـد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر