۱۳۹۶ خرداد ۸, دوشنبه

جمهوری تبلیغات اسلامی (بخش هشتم)

در ادامه سلسله مباحث جمهوری تبلیغات اسلامی، به شیوه‌های اثرگذاری و بازی گرفتن از روان و عواطف مخاطب پرداخته خواهد شد. تکنیک‌هایی که نه لزوما از سوی حاکمان و دستگاه‌های تبلیغات، بل از سوی مردم و تک‌تک افراد جامعه نیز در زندگی روزمره به کاربرده می‌شود. حال آنکه صاحبان تبلیغ در تمام عرصه‌های سیاسی، مذهبی و تجاری با تکیه بر این عواطف، سعی بر نیل به اهداف خویش داشته و خواهند داشت.

مدیون کردن
یکی از روش هایی که با آن می توان احتمال افزایش اطاعت پذیری و فرمانبرداری را افزایش داده استفاده از هنجارهای مربوط به عدالت اجتماعی و جبران خدمت است . مثلاً اگر کسی خدمتی برای ما انجام داده باشد ما خود را به او مدیون می دانیم و مترصد فرصتی هستیم که در مقابل ، خدمتی برای او انجام دهیم . همین احساس دین ، احتمال پذیرفتن تقاضایی از جانب وی را به وسیله ما بالا می برد . در این زمینه چنانچه خدمت آن فرد به ما داوطلبانه و بدون چشمداشت باشد ، احتمال قبول تقاضای وی از سوی ما باز هم افزایش می یابد. باید عنایت داشت که مدیون سازی فقط در قبال انجام فعالیت مثبت نیست ، بلکه اگر فرد یا گروهی خطایی کوچک انجام داد نیز می توان با بزرگ نمایی آن و میزان خسارت آن برای جامعه ، احساس ندامت و دین را در آنها ایجاد کرد. سپس خواهان رفع این دین با انجام عمل دیگر از رقیب گردید . بطور مثال کاندیدایی که در اثر رقابت از دور خارج شده می تواند با بزرگ نمایی بیش از حد آسیب وارد شده به خود ، امتیازاتی را از رقیب سیاسی خود بگیرد .

شستشوی مغزی
شستشوی مغزی فرایندی است که با استفاده از فشارهای روانی شدید ، شخصیت فرد تحت فشار قرار می گیرد و باورهای قدیمی خویش را کنار گذاشته و باورهای جدید را می پذیرد. در واقع شستشوی مغزی تکنیک یا فرایندی است که برای دستیابی به یکی از دو هدف زیر مورد استفاده قرار می گیرد .
وادار کردن فردی بی گناه به پذیرش این مطلب که او علیه مردم یا دولت مرتکب جرمی شده است .
تغییر دیدگاه سیاسی فرد تا آن حد که عقاید قبلی خود را رها کرده و طرفدار عقیده خاصی شود.
با توجه به تعریف مذکور مشخص می شود که شستشوی مغزی به عنوان یک فرایند از مراحل خاصی عبور می کند که این مراحل به ترتیب ، اعمال فشارهای شدید ، تجربه رخدادهای بحران زا ، بروز مشکلات روانشناختی و تزلزل باورها و نگرش های شخص ، تغییر باورها و نگرش های پیشین و در نهایت جایگزین نمودن باورها و نگرش های جدید می باشد .
شستشوی مغزی به وسیله اقدامات ذیل انجام می شود :
کنترل همه جانبه و فراگیر، عدم اطمینان، منزوی کردن، شکنجه، ایجاد فرسودگی و ناتوانی جنسی، تحقیر شخصیت و مسلم فرض کردن جرم.
برای شستشوی مغزی دو گروه مساعدتر از دیگرانند .
زندانیان و محبوسین و بریدگان از گروه ها.
دسته اول در وضعیتی هستند که در مقابل عملیات شستشوی مغزی امکان مقاومت ندارند . اما بریدگان از گروه ها چون سال ها عمر و انرژی خود را مصروف گروه ساخته اند و حال ملاحظه می کنند که بدون دستاوردی طرد شده اند لذا دچار بحران شدید روحی می گردند . این وضعیت ، بهترین شرایط را برای تأثیر گذاری رقیب بر فرد مطرود مهیا می سازد . ] یعنی زمینه لازم برای شستشوی مغزی وی فراهم است [

ایجاد حس افتخار
برای بیشتر مردم داشتن حس افتخار ، قدرت خارق العاده ای است که می تواند تا حدودی عملیات روزانه آن ها را رهبری نماید . ممکن است یک ساعت ارزان قیمت و گمنام وقت را خیلی خوب معین نماید ولی مردم ترجیح می دهند که ساعت های معروف و گران قیمتی خریداری نمایند تا بدین وسیله افتخاری در خود نزد دیگران احساس نمایند . این موضوع در تمامی موارد صدق می کند به این معنا که خیلی ها با انتساب خود به جناح یا طرز تفکری خاص ، نوعی احساس افتخار می کنند و به این وسیله خود را از دیگران متمایز می سازند . البته در این میان صاحبان روش و اندیشه نیز در این مسیر تلاش می کنند تا گرویدن به خود را نوعی افتخار و فرهیختگی نسبت به دیگران محسوب سازند. به طور نمونه امروزه هستند کسانی که انتساب و گرایش به نواندیشان دینی را یک افتخار محسوب و به این وسیله خود را نسبت به دیگران ارجح می‌بینند. حس افتخار برای شهروندان که دارای مشکلات عدیده ای می باشند و نیازمند مفری برای خروج از این فشارها می باشند این تمهید کارایی دارد. برای این امر باید احساس افتخار زیادی در شهروندان ایجاد کرد که مشکلات آنها رتبه دوم را به خود اختصاص دهند . بنابراین دستاوردهای شخصی و گروهی را با حذف ضمیر به نام کشور محسوب در نتیجه اتباع آن کشور خود را بدان مفتخر دانسته و مشکلات دیگرشان تحت شعاع این حس افتخار قرار می گیرد.

مظلوم نمایی
یک اصل بسیار اساسی و مؤثر در تبلیغات مظلوم نمایی است و این ناشی از بعضی ویژگی های روانی و عاطفی افراد جامعه ، مثل : ظلم ستیزی و نوعدوستی. است البته حقیقی یا کاذب بودن این مظلومیت مهم نیست ؛ مهم این است که مخاطب شما را مظلوم بداند. بر این اساس ، حتی ممکن است گروه های رقیب دست به خودزنی زنند تا مظلوم بنمایند. مثلاً مکانی از خودشان را آتش بزنند یا فردی از خودشان را در ملاء عام کتک بزنند. خاطر نشان می شود که اگر کشور قدرتمند بخواهد از این روش استفاده کند خود تبدیل به ضد تبلیغات خواهد شد. بنابراین حریف کم قدرت از این روش بهتر می تواند بهره گیرد.

تظاهر به یکپارچگی
در تبلیغ پیوسته لفظ « جمع » و یا « همه » بکار گرفته می شود . برای مثال نویسنده مقاله ای در سر مقاله خود می نویسد «همه مردم ، خلق ، جمعیت ، مملکت ، تمامی اهالی کشور ، همه افراد ، احزاب ، مردم تقاضا دارند ، مردم در انتظارند،مردم را بیش از این نمی توان سرگردان کرد و ... » در اینجا اگر بررسی انجام شود مشخص خواهد شد که عده معدودی ممکن است طالب آن باشند ، ولی روزنامه نگار لفظ « همه » را بکار می برد . براساس تحقیقات انجام شده ، روزنامه در میان رسانه های دیگر در اینگونه تبلیغات به طور شگفت آورتری مؤثر است . برای مثال در روزنامه ، اعلانی به نظر شما می رسد که می نویسد : « همه آقایان محترم از کلاه های ما خریداری می کنند . خیاط درجه یک ما لباس تمام فوتبالیست‌های تیم ملی را می دوزد » یا ملت آلمان بر این عقیده هستند ، یا همه فرانسویان معتقدند ، در اینجا « همه » ، « تمام » و « اکثریت » نقش مؤثری در کور کردن ذهن ، بازی می کنند . در اینجا یک نفر آلمانی ممکن است از خود سئوال کند پس من هم یک نفر آلمانی هستم و همه ملت آلمان عقیده دارند که عالی ترین نژاد هستند و بر تمام ساکنان تمام برتری دارند پس من هم از عالی ترین نژادها هستم .  استفاده از واژه مردم ، شهروندان ، افکار عمومی ، ملت شهید پرور ، مردم با غیرت ، مردم مسلمان ، ایرانیان وطن خواه و ایرانیان نیز از این نوع مغالطه محسوب می شود . مبلغین سعی می نمایند مخالفین را از این حوزه های مفهومی خارج سازند و رقیب یا مخالف نیز برای اینکه از حیطه این واژه ها خارج نشود سعی به کتمان کردن تفکرات و یا سکوت در بیان اندیشه های خود نمایند . حال اگر این امر توسط رسانه های دولتی انجام شود به نحوی سرکوب مخالفان نیز محسوب می شود.