۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

خیلی عذر میخوام یعنی الان مهمترین نیاز آموزشی ملت ما ساک زدنه . بازم خیلی عذر میخوام

همانطور که در تصویر مشاهده می کنید این نتیجه  ابتدایی سرچ گوگل از کلمه آموزش هست.من این جستجو را در بامداد روز جمعه (8بهمن) انجام دادم که به شخصه از دیدن این کلمات پیشنهادی در صدر جستجوهای کاربران اینترنتی در ایران حسابی جا خوردم ، و البته کمی هم عصبانی شدم! اما ترجیح میدهم  به این مسئله از دو زاویه نگاه کنم.و در این نوشته قصد ندارم چندان تحلیل و برداشت شخصی خودم را دخالت دهم و تنها قصد دارم به گوشه ای از مواردی که به ذهنم رسید از طریق رفرنس ، اشاره کنم 
.
اول اینکه ؛ قاعدتا باید طبیعی باشد در کشوری که گفت وگو و بحث در رابطه با روابط جنسی در سطح جامعه ، علی الخصوص در نزد توده نوعی تابو محسوب میشود و رسانه های عمومی هم نقش پررنگ و به سزایی در آموزش صحیح این روابط به تازه بالغان و جوانان ایفا نمی کنند و در جراید نیز کمتر به معضلات روابط جنسی ، که عمدتا از سر ناآگاهی روی میدهد اشاره میشود ، در نتیجه مردم برای به دست آوردن این اطلاعات ،مثل خیلی دیگه از مواردی که در رسانه های عمومی زیر تیغ سانسور،بایکوت یا جعل و تحریف قرار می گیرند، به تارنماهای اینترنتی مراجعه کنند.
در همین رابطه و کمبود اطلاعاتیِ مردمان از چند و چون روابط درست جنسی ، که به ویژه در بین خانواده های تازه تشکیل ،  میتواند منجر به بروز مشکلات جدی در روابط زناشویی شود همواره موارد بسیاری مشاهده شده است . به عنوان نمونه تارنمای عبرت نیوز در مطلبی با عنوان ازدواج ها به وصال نرسیده با اختلال جنسی  به طلاقهای بی شماری که ریشه در این نااگاهی دارد اشاره میکند و در بخشی از گزارش خود با ذکر موردی از یک زوج ساکن تهران می نویسد:
زوج مورد مطالعه ساکن شهر تهران بودند. خانم 23 ساله، دارای تحصیلات دیپلم، خانه‌دار و آقا 29 ساله دارای تحصیلات راهنمایی و راننده تاکسی بود. ازدواج آنها ازدواج فامیلی بودندودر نخستین مراجعه به مرکز درمانی، 7 سال از ازدواج آنها می‌گذشت و طی این مدت زوج هیچ‌گاه رابطه زناشویی نداشتند. مشکل اصلی زوج در بدو مراجعه، نداشتن فرزند و ناباروری عنوان شد و به این منظور خانم به کلینیک زنان و آقا به کلینیک آندرولوژی (آندرولوژی یک تخصص طبی است که به سلامت مردان، به خصوص مشکلات تناسلی و ادراری آنها،( می‌پردازد) معرفی شدند. در معاینات به عمل آمده از خانم توسط متخصص زنان مشکل خاصی گزارش نشد اما در معاینات آندرولوژی «ازدواج به وصال نرسیده»، پس از اخذ شرح‌ حال دقیق مشخص شد زوج تاکنون مقاربتی نداشته‌اند. اگرچه شوهر دچار انزال زودرس شدید بود و نیز در بررسی اسپرموگرام بیمار مشکلاتی در آنالیز اسپرم به چشم می‌خورد اما در نهایت زوج با تشخیص «ازدواج به وصال نرسیده» توسط متخصص آندرولوژی به روان‌پزشک معرفی شدند و موازی و همزمان با آن، درما‌ن‌های مربوط به عوامل مردانه نیز ادامه یافت. البته پیشنهاد برداشتن پرده بکارت نیز از طرف برخی متخصصان زنان به خانم ارائه شده بود که به علت عدم موافقت او انجام نشده بود.
در مطالعه بالینی و ارزیابی روان‌شناختی به عمل آمده آشکار شد که به علت اضطراب و ترس شدیدی که شوهر حین رابطه زناشویی پیدا می‌کند و علاوه بر آن، کمبود اطلاعات جنسی، این زوج تاکنون نتوانسته‌ بودند با هم رابطه‌‌ای برقرار کنند. آنها طی 7 سال مراجعات پراکنده‌ای به پزشکان مختلف داشتند که هیچ‌یک مفید و موثر نبوده است؛ به خصوص که همواره هریک از زوجین به تنهایی مورد معاینه و درمان قرار گرفته‌اند؛ بدون اینکه شرح‌ حال دقیقی اخذ شود یا به روان‌پزشک ارجاع داده شوند. این اولین‌بار بود که در مرکز درمانی،‌ مشکل زوج تشخیص داده می‌شود. در اولین مصاحبه روان‌پزشکی، زوجین خسته و ناامید به نظر می‌‌رسیدند. مرد مضطرب و افسرده و میل جنسی خود را از دست داده بود. زن نیز به علت سال‌ها درمان و معاینات مکرر توسط متخصصان زنان و نیز ثانویه به ترس همسرش دچار بی‌میلی جنسی شده، انگیزه درمانی و امید به موفقیت خود را از دست داده و تنها تمایل به داشتن فرزند منجر به مراجعه او شده بود.
در این مطالعه، یک تیم متشکل از متخصصان آندرولوژی، زنان و روان‌پزشکی در یک دوره 3 ماهه همگام با هم به درمان زوج پرداختند و توانستند درمان ترکیبی تیمی، برگرفته از روش شاور و همکاران در درمان «ازدواج به وصال نرسیده» را که اولین بار در سال 1993 انجام شد را با موفقیت به انجام برسانند؛

اما نکته دیگری که از همین زاویه به ذهنم رسید سیاست های دولت دهم در رابطه با خانواده و زندگی زناشویی می باشد که در آخرین اقدام دست به حذف واحد تنظیم خانواده از دروس دانشگاهی زده اند.
در همین رابطه طی خبری که در رسانه ها  از جمله فردا نیوز منتشر شد زهرا سجادي معاون آموزش و پژوهش مركز امور زنان و خانواده رياست‌جمهوری گفته است:

رويكرد «كتاب جمعيت و تنظيم خانواده» دولت اصلاحات بود و بر پيشگيري از زاد و ولد و افزايش جمعيت تاكيد داشت. به گفته او، رويكرد دولت اصلاحات، كاهش جمعيت ايران بود كه از اين جهت پيشگيري از بارداري را در بين زنان رايج كرده و آنها را تشويق به اشتغال بيشتر مي‌كرد و با رونق دادن مهد‌هاي كودك، فاصله بين مادر و فرزند را افزايش داد.

معاون آموزش و پژوهش مركز امور زنان و خانواده رياست‌جمهوري درتشريح مزاياي كتاب جديد را گفت: كتاب «روانشناسي ازدواج و شكوه همسرداري» بر تفاوت‌هاي ميان زن و مرد به لحاظ جسمي، روحي و عاطفي و بازخوردهاي اين تفاوت‌ها تاكيد دارد و ازدواج را به عنوان راهي براي رسيدن به كمال طرح مي‌كند؛ اين كتاب همچنين معيارهاي انتخاب يك همسر خوب را عنوان كرده و به دانشجويان معيارهاي انتخاب همسرمناسب را با توجه به احكام اسلام و آيات قرآن آموزشمي‌دهد.

به گفته او، اين كتاب داراي بخش‌هاي مختلفي از جمله تعامل اجتماعي، تعامل فرهنگي و تعامل اقتصادي است و نكاتي را بيان مي‌كند كه دانستن آن براي يك دانشجو ضروري است؛ در حالي ‌كه براساس كتاب قبلي، نيازي نبود تا دانشجو اين مسائل را بداند و در حالي ‌كه او در انتخاب همسرش مانده بود و نمي‌دانست كه چگونه بايد همسر مناسب خود را انتخاب كند، راه‌هاي پيشگيري از بارداري به او آموزش داده مي‌شد .

اما از زوایه دیگر نباید از فقر فرهنگی جامعه نیز غافل بود و این نتایج جست و جو را تنها یک سویه قضاوت کرد.در کشوری که سرانه مطالعه آن نسبت به دیگر کشورها بسیار پایین است و سیاست های دولت نیز به گریز مردم از کتابخوانی  و ناشران از نشر دامن زده است نمی توان انتظار داشت که بیشترین جست وجوی اینترنتی کاربران ایرانی در حیطه نیازهای آموزشی ، موضوعاتی فرهنگی و در مجموع روشن فکری باشد.

در همین رابطه پایگاه اینترنتی دویچه وله در مطلبی به نقل از لس آنجلس تایمز مینویسد : 
آمارهای منتشر شده از سوی نهاد کتاب‌خانه‌های عمومی کشور نشان‌دهنده فاصله‌ نجومی سطح کتاب‌خانه‌های ایران با استانداردهای جهانی است.  بنا به معیار جهانی، در کشورهای در حال توسعه به ازای هر نفر، باید حداقل یک و نیم جلد کتاب در کتاب‌خانه وجود داشته باشد. اما تمام کتابخانه‌های ایران در حال حاضر ۱۶ میلیون کتاب دارند که با توجه به جمعیت تقریبا ۷۴ میلیونی کشور، بسیار ناچیز است.

مسئولان دولت در ایران ادعا کرده‌اند که تا سال ۱۴۰۴ ایران یکی از پانزده کشور برتر جهان در زمینه کتاب‌خوانی و کتاب‌داری خواهد شد، اما  نگاهی به آمارها نشان‌دهنده کاهش سرانه کتاب‌خوانی در ایران است.

به گزارش روزنامه مردم‌سالاری در تیرماه سال جاری، سرانه مطالعه کتاب در ایران به ۸ دقیقه در روز رسیده است که البته این رقم با محاسبه مطالعات درسی و روزنامه است. اما استاندارد این سرانه در کشورهای پیشرفته ۴۵ دقیقه در روز اعلام شده است.

بنا به این گزارش، با توجه به اظهارات وزیر فرهنگ و ارشاد در سال گذشته ۶۳ هزار عنوان کتاب توسط انتشاراتی‌های فعال در کشور تولید و چاپ شده است که از میان آن‌ها، رقم چشم‌گیری به کتاب‌های تعبیر خواب و طالع‌بینی اختصاص دارد.

به هر ترتیب آنچه پر واضح است فقر فرهنگی و عدم آگاهی در سطح جامعه همچنان به وفور پدیدار است و عریان...

پ.ن ( به تاریخ اول فوریه 2011 )
سایت تابناک در خبری حذف شدن درس تنظیم خانواده را تکذیب کرده است

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

هزاران بهانـه برای نوشتن ، دریـغ از یک دلیل برای زیستـن

میهنم را آزاد می کنم ، دوباره می سازمت وطن ، مرگ بر دیکتاتور ، نترسین نترسین ما همه با هم هستیم . ما همه با هم هستیم؟ شور، شعار، شور، شعار، شور، گلوله ، شعار، شکنجه ، تجاوز و ترجیح فـرار بر قـرار.
گوشه ای از خانه کِـز می کنیم . هنوز امیدواریم ، خبرها را مرور می کنیم . اعتصابِ غذا ، دفن های شبانه ، گورهای دسته جمعی و سرکوب هر صدا . غمی نیست ! مثبت می دهیم ، منفی می دهیم و بر سرِ آزادی بیان در محیط های مجازی می جنگیم . راستی قرار بود میهنم را آزاد کنم . بی خیال ؛ فعلا جنگ سایبری لذت بخش تر است . اما باز نیز من مردش نبودم .
 آزادی کشور و لینک ، پیشکش . به درد خودمان برسیم که شاید اگر همان ابتدا از خویش شروع می کردیم امروز میهنمان را آزاد می دیدیم . میهنی که از من ها و ماها پُر است و ما پُریم از حسرت ودرد . منی لبریز از تناقض ، سخت در پی چراها . چرا باید عمری در اقلیت باشیم و خاموش؟ چرا محال می بینم برونگرایی را؟ چرا باید دیرسالی خودم را و وجودم را از دوستان که هیچ، از خانواده ام نیز پنهان کنم؟چه چیز سد می کند بیان این حقایق را؟ اصلا چرا باید گفت؟و چه کس حاضر است بشنود این همه انبارِ درد را . مادرم؟پدرم؟ دوستانِ دیر و دور ، زود و نزدیک؟ چه فایده که به مادرم بگویم ، چه مرگم است؟ خودش سراسر غم است و یاس . چه جایی دارد برای شنیدن و درک من !
طفلی در پنجمین دهه از عمرش، تازه فهمیده چه چیزها که نباخته . در نوجوانی اسیر چنگال قاضی انقلاب شده بود و خلخالیِ جلاد ، حکم به اشد مجازاتش داده بود . اما به هر ترتیب از آن حکم گریخت و به زندگی بازگشت . ولی محرومیت از تحصیل برای نوجوانِ 16 ساله ی عاشق تحصیل ، بهای سنگینی بود که در آن دوران داد و امروز پس از سالها ، در حسرت آن روزها و نفرت از این روزها ، سخت افسرده است . پس از بیست و چندسال زندگی مشترک با پدرم هیچ نشانه ای از زناشویی بینشان نیست و امیدی به بقای این رابطه نیـز . گولـه برف کوچکی که از سالها پیش غلتان غلتان رو به پایین در حرکت بود ، امروز بهمن وار از کمرِ کـوه نیز گذشته و دیرنیست که از بنیـاد ، بنیانِ خانواده را نشانه رود . من چه می توانم بکنم؟
هیچ ، فقط می نویسم و بس ...
غم کم نیست . پدرم نیز خسته است از این زوال . دوستانی که نیمی شان به فکر فرارند از این دیار و نیمی دیگر هنوز مثل دیروزِ من می گویند دوباره می سازمت وطن و همان سریالِ شور و شعار ؛ با این تفاوت که نه در خیابان ، بَـل در خانه و با کلیدهای مکعب نما ، روبروی صفحه ای نورانی ، متصل به آن سوی مرزها .
 و باز من چه می توانم بکنم؟ هیچ ، فقط می نویسم و بس ...
دوستی دارم که پی ازدواج است ، کار مناسبی ندارد ، عاشق است و بی پول . سنگ صبورش منم . دوستی متاهل دارم که کار هم داشت ، خوشبخت هم بود ، ولی امروز اسیرِ شیشه و کراک ، در گوشه ی کمپی نشسته و به فرزند 3 ساله اش می اندیشد . همسرش طلاق می خواهد و مهر ، و فرزند خردسال فقط بابـا را .
غصه ی او را نیز می خورم . و غم کم نیست . هزاران زندانی ، هزاران معتاد ، هزاران فاحشه ، هزاران کودک خیابانی و چندین هزارتای دیگر از این دست .
و عمریست روزمرگی می کنیم و روز به روز مایوس تر به فردا ، سخت به این می اندیشم که هیچ دلیلی برای بیشتر زیستن نیست . منی که گمانم از ازل ساخته شدم برای غصه خوردن و سنگ صبور بودن ، دم بر نیاوردن و لبخند زدن .
و عجیب آنکه مدتهاست این اشعار در سَرَم مدام می کوبد؛
من از حالِ زندگی ، از سیبِ سرخ ، تا مرگِ ماهی اسیر ، در قفسِ لجن نشین باخبرم ،
چه کسی باخبر از حالِ من است ، جز من و من ؛ چه کسی باخبر از حالِ من است؟
چه کَسـی ...

بیشتر از نـیـا