در دو بخش پیشین این نوشتار (بخش نخست ؛ بخش دوم) سعی شد که مفاهیم ابتدایی، اهداف و عملکرد تبلیغات سیاسی در معنای کلی و شرح ترفندهایی چون جنگ روانی، اسطورهسازی، ساختن دشمنان خیالی و نوستالژی مورد بررسی قرار داده شود. در ادامه به بسط و تشریح سه ترفند تحریک، سترونسازی و تکرار که در نظام سیاسی-مذهبی ایران کاربرد شایانی دارند پرداخته خواهد شد.


در هر صورت نمیبایست غافل از این بود که ترفند تحریک از تمهیداتی است که بدون استفاده از دلیل و برهان، و فقط براساس
محرکهای رسانهای باعث ایجاد هیجان، تحرک و به تبع آن رفتار در
مخاطبان می شود. برای این منظور از فنون تبلیغاتی دیگری نیز استفاده می شود که میتوان برخی از آنها را چنین برشمرد: واژههای تحریک کننده از جنس هتاکی یا تحقیری؛ بهرهگیری از لحن خاص در استفاده از واژگان؛ پخش موسیقیهای
تهییجی و حماسی؛ تصاویر احساسبرانگیز مانند یک کودک زخمی؛
استفاده از سمبلهای ملی یا قومی مانند تأکید بر قومیت یک گروه یا نژاد برتر؛ استفاده از ارزشهایی چون تجاوز به عنف؛ برجستهسازی نیازهای ضروری در زمان گرانی، تورم و یا حتی قحطی و انواع دیگر از تحریک کنندهها که با توجه به شرایط زمانی، فرهنگی،
اجتماعی، جغرافیایی، سیاسی و مذهبی مخاطبان انتخاب و مورد استفاده قرار می گیرد.
اما یکی دیگر از فنون تبلیغاتی در عرصه سیاست و مطبوعات سترونسازی است که باعث ایجاد آگاهی کاذب در
شهروندان میگردد. سترون یا نازایی که از علوم زیستشناسی اخذ شده به این
مفهوم است که اطلاعات و اخبار به نحوی در اختیار شهروندان قرار میگیرد که وی نتواند
براساس آن اطلاعات، تصمیمگیری و اقدام به عمل کند . به تعبیر دیگر رسانه ضمن انعکاس خبر اجازه استفاده کاربردی از آن را نداده است. برای این امر فنون خبری زیادی مورد استفاده قرار می گیرد که مهمترین آن پرداختن
به حواشی به جای پرداختن به اصل مطلب می باشد. بطور مثال در گذشته سانسور اخبار جنگ تنها راه حل کنترل اخبار و اطلاعات محسوب
می شد و تصور بر این بود که اگر کنترل کاملی بر اطلاعات باشد و اجازه داده نشود هر
نوع اطلاعاتی از صحنههای درگیری خارج شود، می توانند کنترل افکارعمومی را در
اختیار خود داشته باشند لذا در اکثر جنگها سعی بر این بود تا اخبار جمع آوری شده
توسط رسانه ها سانسور گردند و یا اینکه اجازه ورود خبرنگاران به صحنههای نبرد را
نمیدادند . به این ترتیب اطلاعات خاص، محدود و هدایت شده توسط رسانهها قابل انعکاس
بودند و تمامی مخاطبان میدانستند که اخبار جنگ سانسور شده است، لذا اعتماد و
اعتبار اخبار جنگ در طی جنگهای گذشته خیلی کم بود و مخاطبان علاقهمند سعی در
استفاده از منابع دیگری به غیر از رسانههای شاخص داشتند.
از موارد بهرهگیری از این ترفند در عرصهی داخلی میتوان به سبک خبرپراکنی اخبار و اطلاعات حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 توسط صداوسیما اشاره نمود. به عنوان نمونه وقایع عاشورای خونین همان سال در خیابانهای تهران که منجر به کشته شدن تنی چند از معترضین توسط نیروهای انتظامی، بسیج و عوامل حکومتی گردید کاملا هدایتشده و اصطلاحا سترونشده از سوی رسانههای ملی بازتاب پیدا کرد و مانور بر حاشیههای کماهمیت از اصل خبر و واقعه پیشی گرفت. این در حالی بود که پیش از این عموم اعتراضات توسط صداوسیما نادیده گرفته میشد و از پوشش خبری آن چشمپوشی میکردند. به بیان دیگر میتوان گفت که نگرشِ خبرپراکنی از جعل، سانسور، تحریف، کتمان و بایکوت خبری به سترون سازی تغییر پیدا نمود. در نهایت باید اشاره شود زمانی که سترون سازی در حیطه ملی شایع و مرسوم گردد پس از مدتی باعث پرورش
شهروندانی ناآگاه و ناتوان خواهد شد که لاجرم ناکارآمدی کل کشور و عقب ماندگی
را به همراه خواهد داشت.

مجری تبلیغ میداند که اگر عباراتی را به کرار تکرار نماید، به مرور مورد
پذیرش مخاطب قرار خواهد گرفت. یک گونه از این تکنیک، استفاده از شعارها و واژههای
کلیدی است. به عنوان مثال "سهم برابر برای همه" یا شعارهایی اتحادانگیز چون "یک ملت، یک رسول، یک امپراتوری، یک رهبر" و البته "وعدههای شیرین عدالت و سعادت!" چنین عباراتی که اغلب کلی و بیمعنی هم هستند در سیاست و تبلیغات نقش مهمی ایفا میکنند
اما سئوال اینجاست که سهم برابر چیست؟ کدام ملت و کدام سعادت؟ در واقع تماماً در ابهام میباشد. البته نباید غافل از این بود که منظور از تکرار فقط
در محور موضوعات میباشد و در سوژه و نوع پرداخت باید متفاوت عمل کرد. حال اگر
همچون صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در سوژهها نیز تکرار انجام شود، این
عمل به ضدتبلیغ در خود تبدیل خواهد شد و به مثابه بومرنگ عمل خواهد کرد که تأثیر منفی بر مخاطبان
خواهد داشت.
ادامه دارد...
ادامه دارد...
درود به نیا نازنین
پاسخحذفبابا نویسنده... پژوهشگر... تاریخدان (هنوز پستت رو نخوندم البته)
چقدر خوب که وبلاگ رو بروز کردی... من فـعلن این پست رو کش میرم برای پخش در فیسبوک (بعد از پخش میخونمش) تا تشویق بشی برای نوشتن بیشتر
در ضمن بعنوان مادربزرگت، همینجا و بدین وسیله از تمام کسانی که از شروع حیات کره زمین تا امروز بخاطر این نوشته شما بهشون توهین شده پوزش میخوام :))
پاینده باشی نـیا جـان
خب.. من قسمت اول و دوم این نوشته رو پیشتر خوانده بودم و قسمت سوم هم برام جالب بود.. امیدوارم قسمت بعدی رو در فاصله زمانی کوتاه تری بـفرستی دوست عزیز
پاسخحذفقالب تازه وبلاگت هم زیباست... تازگی از کلیه ترکیب های رنگ طوسی خوشم میاد. فکر کنم مال سـن و سال باشه ؛)
سلام و درود بیکران بر ترنم عزیز، بامعرفت، باوفا و همیشه دوستداشتنی ... تازه بعد از مدتهای مدید دوباره برگشتم سمت وبلاگ؛ حتما مینویسم ادامه داستان رو؛ ممنون از لطفت مامانبزرگ :-) پوزشخواهی یک نهضت همیشه زنده است :-))
پاسخحذفراستی اومدم تارگاه ثبت نام کردم، فضای جالب و خلاقانهای داشت؛ فقط یکمی گیج شدم که دیگه وقت نشد بیشتر بررسی کنم؛ حتما با حضور شما وقت میذارم اونجا؛ فقط گفتی دو قسمت اول رو قبلا خونده بودی، میخواستم بدونم کجا خونده بودی؟ کنجکاو شدم
نـیا جـان درود دوباره
پاسخحذفخـوب هـمینجا خـونده بودم دیگر! پیامهام هـنوز زیر قسمت دوم هست... بابا پیرزن گیر آوردی سربسرش میذاری؟ :)) یک لـحظه شـدید به عقل مبارکم شک کردم
الان مـدتیه کمـی سـرم شـلـوغ شده... اونقدر زمان نـدارم برای حـضور در اینترنت، البته سـر میزنم ولی بیشتر از سر زدن فعلن تـوش نیست
خیلی خـوب شد که داری دوباره می نـویسی، من خـواننده نوشته هات هستم و از سبک نوشتاریت لذت میبرم. خـودم هم یکی دوتا نوشته تو وبلاگ گـذاشتم و شاید باز چیزهایی بهش اضافه کـنم.
راستی.. پیشاپیش از هـمه پـوزش میخوام و خیلی شرمنده ام (خودت میدونی چرا)
تا فرصت بعدی برات آرزوی پیروزی دارم
نــیا جان نـوروزت پیروز... هـمواره پاینده، پـویا و شادان بـمانی دوسـت نـازنـین و گرامی
پاسخحذفسلام. به وبلاگ من سر بزنید:
پاسخحذفhamjensgerai.blogspot.com