راستی چه میخواستيم، چه شد!
روزی موسولينی تصميم گرفت برای تبليغات جنگی تعدادی فيلمساز تربيت کند. به او گفتند برای داشتن 20 فيلمساز خوب در 4 سال آتی،که اهداف ما را تبليغ نمايند 3 چيز لازم است، اول دانشکدهای که سينما را به آنان بياموزد. دوم استوديويی که در آن فيلم بسازند و دست آخر مؤسسهای برای پخش فيلمهای توليدی در سرتاسر ايتاليا. از آن رو بود که دانشکده سينمايی رم ، شهرک سينمايی چينهچيتا و انستيو تولوچه داير گشت و تعدادی جوانِ مشتاق و با استعداد که وفاداريشان را در امتحان ورودی به موسولينی و تفکرات حاکم ثابت کرده بودند، گزينش شوند.چند سال بعد، دانشجويانِ ديروز که خود امروز فيلمسازانی آموخته بودند، به همراه گروهی ديگر موجی جهانی را در سينما ايجاد کردند که موج "نئورئاليسم ايتاليا" ناميده شد. همه اين فيلمسازان که تربيت شده بودند تا منويات و روشهای موسولينی را با هنر تبليغات ترسيم و تبيين نمايند با ساختن فيلمـهای نئـورئـاليستـی ، نه تنها به رسوايی سيستم ديکتاتور ایتاليا دامـن زدند، بـل جهانبینی تازهای بر هنر سينما افزودند. تنها طی 3 سال (1945 تا 1948) حدود 15 کارگردان ، بيش از 40 فيلم سينمايی که به نئورئاليسم ايتاليا مشهور است را آفريدند که معروفترين آنها "دزد دوچـرخه" اثر "ديسـکا" بود. می گويند روزی موسولينی در اتاقی تنها نشسته بود و به خودش میگفت: راستی چه میخواستيم ، چه شد!
روزی موسولينی تصميم گرفت برای تبليغات جنگی تعدادی فيلمساز تربيت کند. به او گفتند برای داشتن 20 فيلمساز خوب در 4 سال آتی،که اهداف ما را تبليغ نمايند 3 چيز لازم است، اول دانشکدهای که سينما را به آنان بياموزد. دوم استوديويی که در آن فيلم بسازند و دست آخر مؤسسهای برای پخش فيلمهای توليدی در سرتاسر ايتاليا. از آن رو بود که دانشکده سينمايی رم ، شهرک سينمايی چينهچيتا و انستيو تولوچه داير گشت و تعدادی جوانِ مشتاق و با استعداد که وفاداريشان را در امتحان ورودی به موسولينی و تفکرات حاکم ثابت کرده بودند، گزينش شوند.چند سال بعد، دانشجويانِ ديروز که خود امروز فيلمسازانی آموخته بودند، به همراه گروهی ديگر موجی جهانی را در سينما ايجاد کردند که موج "نئورئاليسم ايتاليا" ناميده شد. همه اين فيلمسازان که تربيت شده بودند تا منويات و روشهای موسولينی را با هنر تبليغات ترسيم و تبيين نمايند با ساختن فيلمـهای نئـورئـاليستـی ، نه تنها به رسوايی سيستم ديکتاتور ایتاليا دامـن زدند، بـل جهانبینی تازهای بر هنر سينما افزودند. تنها طی 3 سال (1945 تا 1948) حدود 15 کارگردان ، بيش از 40 فيلم سينمايی که به نئورئاليسم ايتاليا مشهور است را آفريدند که معروفترين آنها "دزد دوچـرخه" اثر "ديسـکا" بود. می گويند روزی موسولينی در اتاقی تنها نشسته بود و به خودش میگفت: راستی چه میخواستيم ، چه شد!
استفاده از تبلیغات و رسانههای تبلیغاتی همواره در طول حیات، همراهِ آدمی بوده است. با پیشرفتهایی که طی چند سدهی اخیر در تمام عرصههای زندگی شاهد آن بودهایم نیاز به امر تبلیغ و اعتلای کمی و کیفی آن نیز رو به رشد گذاشته است به نحوی که امروزه تبلیغات جزوی لاینفک از زندگی انسان معاصر است. حال چه تبلیغات تجاری باشد چه مذهبی و یا سیاسی.تبلیغات تلاشی است سنجیده و منظم برای شکل دادن به ادراکها ، ساختن یا دست کاری کردن شناختها و هدایت رفتار برای دستیابی به یک پاسخ که خواسته مورد نظر مبلغ را تقویت می کند. "کیمبال یونگ" کارشناسِ امر، تبلیغات را چنین تعریف میکند: تبلیغات عبارت است از بهره گیری کم و بیش عمدی، سیستماتیک و طراحی شده از سمبلها که به طور عمد توسط تلقین و تکنیکهای روانی مناسب انجام می شود و با هدف تغییر و کنترل افکار، عقاید، ارزشها و در نهایت تغییر رفتار آشکار افراد ، به سوی مسیر تعیین شده همراه است.
از این رو بهرهگیری از تبلیغات و بالعکس قرارگیری در معرض انواع تبلیغ امری بدیهی و اجتنابناپذیر است اما آنچه در این نوشتار به آن اشاره خواهد شد بحث تبلیغات سیاسی و به کارگیری آن توسط حاکمان و سیاستمداران است. تبلیغاتی که از رسانههای مختلف مانند رادیو و تلویزیون، مطبوعات، رسانه های سایبری، پوستر، تراکت و بیلبورد، میتینگها و سخنرانیها پخش و از سوی شهروندان به انحای گوناگون قبول یا رد میشوند. اما وقتی بحث از تبلیغات در میدان سیاست میشود پرواضح است که این مقوله هم مانند دیگر عرصههای زندگی میتواند به شدت تحت تاثیر تفکر و نظام حاکم قرار گیرد. به نحوی که شکل، عملکرد، شیوه، تاثیر و واکنش تبلیغات در جوامع و حکومتهای مختلف به هیچ عنوان یکسان نبوده و نخواهد بود.
بحثی که اینجا مطرح است بیشتر حول محور نظامهای خودکامه و ایدئولوژیک خواهد بود و کمتر به واکاوی حکومتهای مردمی، آزاد و دموکراتیک پرداخته میشود. چرا که رابطه ایدئولوژی و تبلیغات سیاسی در نظامهای توتالیتر رابطهایست دوسویه و همگون. به دیگر بیان وقتی نظامی بر پایه منویاتی غیرملموس و غیرمردمی شکل میگیرد باید از حجم تبلیغات بیشتری برای بسط آن تفکر استفاده کند. به طوریکه در رژیمهای توتالیتر ایدئولوژی فراگیری در همه حوزههای زندگی فرد و جامعه دخالت می کنند و می کوشند آن ایدئولوژی را بر واقعیت تحمیل کنند. به این تعبیر، توتالیتریسم با سیاسی کردن جامعه، حوزههای خصوصی و غیرسیاسی زندگی را نابود میکند. طبعاً سیاسی کردن تنها از چشمانداز یک ایدئولوژی صورت میگیرد و در نتیجه اصل تنوع عقیدهها و شیوه های زندگی زیر سئوال می رود. توتالیتریسم نیازمند کنترل دولت بر کلیه وسایل ارتباط جمعی و دستگاههای آموزشی و فرهنگی است. دولت توتالیتر با از میان بردن نهادهای خودجوش جامعه مدنی، می کوشد تا برای تحکیم قدرت خود، نهادهایی از بالا بر جامعه تحمیل کند. اصول اخلاق در توتالیتریسم مطلق و عینی تلقی می شود و سلیقههای فردی را نمی توان با حقیقت مطلق یکسان انگاشت. نوعی روحیه مذهبی در توتالیتریسم به طور کلی حاکم است. کسانی که از اصول اخلاقی ایدئولوژی حاکم پیروی نکنند، گناهکار و مستوجب مجازات به شمار می روند. تفتیش عقاید از رویههای رایج دولتهای توتالیتر است. شکست خوردگان در مبارزات سیاسی، بخت برگشته و کافر و منحرف به شمار میروند. از این رو تصفیه حزب،دولت و نهادهای سیاسی از عناصر مرتد و منحرف یکی دیگر از رویههای رایج در دولتهای توتالیتر بوده است. از دیدگاه توتالیتریسم مردم همواره مصلحت واقعی خود را تشخیص نمی دهند، بلکه حزب یا گروه حاکم از زبان مردم سخن میگوید و خود را نماینده منافع راستین و خواستهای واقعی اکثریت مردم می داند. اعضای حزب فاشیست در ایتالیا به رهبر سوگند وفاداری یاد می کردند و می گفتند:"سوگند میخورم که فرمانهای رهبر را اجرا کنم". یکی از "ده فرمان" معروف موسولینی به این شرح بود: "باور کنید، اطاعت کنید، جنگ کنید." رهبر توتالیتر خواستِ مردم را بدون درنظرگرفتن خواست مردم تعیین میکند. در آلمان گفته می شد که اعتقاد مردم به نازیسم را نمیتوان ابطال کرد، زیرا تودهها با خون خود می اندیشند.در توتالیتریسم به طور کلی نهادهای جامعه مدنی بسیار تضعیف می شوند و تمایزات و تشکلات اجتماعی جای خود را به جامعه تودهای می دهند.اما مهم ترین ابزار حکومت توتالیتر همان ایدئولوژی فراگیر است که تنوعات اجتماعی را از میان برمی دارد و رابطه انسان با واقعیت و با خودش را نیز مخدوش می سازد. به یک تعبیر دولت توتالیتر، خصوصیات زندان، پادگان و گورستان را در خود جمع می کند.
به عنوان مثال در همان آلمان نازی که از طلایهداران توتالیتر به شمار میرود از سیستم تبلیغاتی عریض و طویلی استفاده میشد که از تفکرات شخص آدولف هیتلر و سپس ژوزف گوبلز که در سال 1933 میلادی با حکم هیتلر به عنوان وزیر تبلیغات معرفی شد نشات میگرفت. آدولف هیتلر هدف تبلیغات را همیشه مقدم بر سازندگی میدانست. به اعتقاد او دستگاه تبلیغات وظیفه داشت دکترین و فلسفه جدیدی را در افکار مردم نفوذ بدهد و سازمان نظارت داشت که کدام افراد از نظر روانشناسی برای تقویت روحیه مردم مفید خواهند بود. در کتاب "نبرد من" وی وظیفه دستگاه تبلیغاتی را طی دو مورد چنین برمیشمارد . "اولین وظیفه دستگاه تبلیغات ساختن افرادی است که بتوانند سازمان های آینده را پایه گذاری کنند و اولین وظیفه سازمان ساختن افراد برای ادامه دستگاه تبلیغات است. وظیفه دوم دستگاهِ تبلیغات، بهم زدن افکار مردم است تا بتوانند آنها را برای فلسفه جدید آماده سازند در حالی که وظیفه سازمان در این مرحله آن است که برای تقویت خود و پیروزی فلسفه جدید افراد را برای مبارزه آماده سازد."
به هر ترتیب مقوله پروپاگاندا یا تبلیغات سیاسی بحثی است که همیشه از حیاتیترین اصول نظامهای سیاسی بوده به نحوی که غفلت از آن میتواند منجر به نقصان و آسیبهایی جدی برای مشروعیت نظام باشد. امری که حاکمان به خوبی به آن پی برده و از قدرت حیرتانگیز آن به انحای گوناگون بهره میجویند. همانطور که اشاره شد از پروپاگاندا در نظامهای ایدئولوژیک بیشتر استفاده میشود و وقتی یک ایدئولوژی ریشه و بنیان مذهبی داشته باشد حجم تبلیغات به شکل عریانی دوبرابر خواهد شد. چرا که در دسته بندی انواع تبلیغات به 3 شاخه تجاری، مذهبی و سیاسی برمیخوریم. البته نباید فراموش کرد که امروزه با پیشرفت تکنولوژی تفاوت بین تبلیغات سیاسی، تجاری و مذهبی نه در هدف بلکه در روشهایی است که بکار می برند. به عبارت دیگر در تبلیغات سیاسی از شیوههای غیرمستقیم و پنهان، در تبلیغات تجاری از شیوههای مستقیم تبلیغاتی و در تبلیغات مذهبی با اعزام نماینده این امر صورت می گیرد . البته در حال حاضر تفکیک بین این سه شیوه تبلیغاتی امکانپذیر نمی باشد و در هر یک از اهداف سیاسی ، تجاری و مذهبی از روشهای دیگر نیز استفاده می شود. اما وقتی در یک نظام سیاسی جایگاه سیاستمداران با مبلغان مذهبی یکی میشود طبعا از کمیت افراد کاسته و بر حجم تبلیغات اضافه خواهد شد. ضمن اینکه مسئولین جدا از تبلیغات سیاسی و مذهبی که به صورت همزمان و موازی انجام میدهند باید به خط سومی هم فکر کنند که بتواند این دو مقوله را به هم ارتباط دهد! به دیگر بیان در نظامی چون نظام جمهوری اسلامی که همزمان هم داعیه جمهوری و هم داعیه اسلامی بودن را دارد (که از نگاه خردمندانه دو واژه و راهیست که در کنار هم به هیچ روی نگنجند) ضمن تبلیغات بنیادین مذهبی و سیاسی باید برای پاسخ قطرهای به نیاز جامعه هم که شده به بسط اندیشهها و تفاسیر نوین حکومتی هم پرداخته شود که چندیست با عناوینی چون "روشنفکران دینی" یا "اسلام مترقی" خودنمایی میکنند. تمام این موارد نیازمند صرف هزینههای گزاف و کمرشکنی است که دولت و حاکمیت برای حفظ خود و بقای بیشتر بر دوش ملت گذاشته و میگذارند.
در بخش بعدی و اصلی این مطلب به بررسی برخی از مهمترین شیوههای تبلیغاتی حکومت اسلامی در ایران پرداخته میشود.
توضیحات درباره توتالیتر بریده و برگرفتهایست از کتاب "فرهنگ خاص علوم سیاسی" نوشته حسن علیزاده از نشر روزنه
مطلب بسیار خوبی بود. دستت درد نکنه.
پاسخحذفدرود دودوزه جان ، سپاس دوست عزیز من
حذفرهبر توتالیتر خواستِ مردم را بدون درنظرگرفتن خواست مردم تعیین میکند
پاسخحذفخیلی با این جمله حال کردم.مطلب جالبی هم نوشتی.منتظر ادامش هستیم
متشکرم عرش گرامی ، چشم ادامهاش هم طی همین چند روز آینده خواهم نوست
حذفسلام.
پاسخحذفدوست عزیز
من نویسنده وبلاگ تفنگت را زمین بگذار هستم.
همانطور که میدانید مهدی خزعلی تمام درخواست ها را برای شکستن اعتصاب غذایش رد کرده است.
از این رو تصمیم گرفتیم بیانیه ای خطاب به مهدی خزعلی نوشته و از وی بخواهیم که اعتصاب غذایش را بشکند. شاید مهدی خزعلی بیانیه را از جانب ملت بداند و به اعتصاب غذایش پایان دهد.
از شما تقاضا داریم که ما را همراهی کنید.
برای امضا کردن این بیانیه به وبلاگ ما بیاید هم متن بیانیه را دریافت کنید و هم حضور خود را به ما اعلام کنید و آدرس بیانیه در وبلاگتان را به ما بدهید تا نام وبلاگ شما نیز به امضا کنندگان بیانیه اضافه شود.
پیشاپیش از همکاری شما متشکریم.
www.victor-v27.blogspot.com
درود بر شما ، چک کردم دوست من . خوشبختانه دکتر خزعلی هم آزاد شدند امروز
حذف