در بخش نخستین این مطلب اشاراتی کلی به مفهوم و عملکرد تبلیغات در فضای سیاسی حکومتهای دیکتاتورمآب شد و با شرح چگونگی تاثیر ایدئولوژی در شکلگیری و بسط تفکراتِ حاکم به این نتیجه رسیدیم که تبلیغات سیاسی از اساسیترین ارکانِ بقا و استواری نظامهای توتالیتر میباشد. البته نباید فراموش کرد که در
موضوعات سیاست خارجی و روابط بینالملل چهار ابزار نظامی، دیپلماتیک، اقتصادی و تبلیغی-ارتباطی وجود دارند که در یک تفکر سیستمی،
ترکیبی از این چهار عنصر باعث موفقیت میشود و کمتر امکان دارد تنها یک عنصر مانند
تبلیغات، بتواند کارساز باشد. به هر روی در امر تبلیغات سیاسی همواره از روشهای گوناگونی پیروی میشود که در نگاه کلی میتوان آنها را به فنونِ کلان، متوسط و خرد دستهبندی کرد که هر یک از این فنون به شاخهها و دستهجات جزیئتری تقسیم خواهند شد. در این بخش سعی خواهد شد به صورت مختصر و مفید به اصلیترین و پرکاربردترینِ این فنون پرداخته شود و بیشتر روی روشهایی مانور داده خواهد شد که در حکومت جمهوری اسلامی به صورت روزمره و یا مناسبتی به کار برده میشوند.
یکی از اساسیترین روشها در فنونِ کلان تبلیغات سیاسی استفاده از جنگ روانی است. جنگ
روانی از عباراتی است که تا به حال تعاریف متعدد و گوناگونی براساس شرایط استفاده
از آن ارائه شده است. صلاح نصر نویسنده مصری در تعریف جنگ روانی می گوید : جنگ
روانی همان جنگ کلمه و عقیده است، خواه به صورت مخفی، آشکار، شفاهی و یا کتبی
باشد . اساساً سلاحی است که به انسان و عقل او توجه دارد و هر گاه امکان برقراری
ارتباط عاطفی با مخاطب را داشته باشد میتواند به اعماق او نفوذ کند . اما ارتش
آمریکا در مارس 1955 م در آئین نامه رزمی خود ، تعریف جالب توجه و تقریباً کاملی
از جنگ روانی ارائه کرده است : جنگ روانی استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و
دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تأثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و
رفتار دشمن، گروه بیطرف و یا گروههای دوست است به نحوی که پشتیبانی برای
برآوردن مقاصد و اهداف میباشد .
ویلیام
دافراتی جنگ روانی را مجموعه اقداماتی می داند که کشوری به منظور اثرگذاری و نفوذ
بر عقاید و رفتار دولتها و مردم خارجی با ابزارهایی غیر از ابزار نظامی، سیاسی و
اقتصادی انجام میدهد. طرفداران این نگرش، اغلب بر این باورند که تبلیغات جزء
اصلی و اساسی جنگ روانی است نه همه آن. نگرش دیگری وجود دارد که معتقد است جنگ
روانی، شامل طیف وسیعی از فعالیتها نظیر ترور و خشونت سمبلیک به منظور ارعاب یا
ترغیب مخالفان برای تطبیق رفتار خود است . معتقدان
به این نگرش، فعالیتهای پنهان نظیر جاسوسی، براندازی، آدمکشی و دیگر روشهای
تروریسم و سانسور را در قلمروی جنگ روانی قرار می دهند. به هر روی وقتی به واکاوی جنگ روانی در ایران چه توسط حکومت و چه علیه نظامِ حاکم میپردازیم خواهیم دید که هم از ابزارهای غیرنظامی و صرفا تبلیغی بهرهگیری شده است و هم از عملیاتهای خشونتآمیز علیه مخالفان استفاده شده است. به صورت کلی حکومت جمهوری اسلامی معتقد است غرب و امپریالیسم همیشه ایرانِ اسلامی را زیر تیغ تهاجم فرهنگی خود قرار داده است و با همکاری عناصری داخل کشور و حتی داخل نظام این هدف را پیش برده است و جنگ روانی از مهمترین و کاراترین روشهایی است که آمریکا، اروپا و متحدانش در اپوزیسیون ایرانی از آن استفاده میکنند. در این میان سهگانهای مطرح میشود که شامل "فعاليتهای هستهای ايران" "عدم رعايت حقوق بشر در ايران" و "اثرگذاری تحريمها" میباشد. اما در سمت مقابل خودِ نظام اسلامی هم طی 33 سال زمامداری از جنگ روانی به سود خویش بسیار بهره برده است که بیشک مهمترین آن تئوری توطئه، توهمِ دشمن و دشمنسازی است که با تکیه بر آن و چنگاندازی به باورهای مذهبی عامه مردم توانسته است منویات خود را دستِکم در عرصه داخلی پیش ببرد. در موضوعاتِ خارجی هم میتوان به مسئله فلسطین، لبنان و اسرائیل ستیزی اشاره کرد که به خصوص در دورهی ریاستجمهوری محمود احمدینژاد با مطرح کردن بحث هولوکاست و انکار تلویحی و حتی علنی این موضوع جنجالهای گوناگونی به راهانداخته است.
اما یکی دیگر از فنون مهم و برکاربرد تبلیغات سیاسی اسطورهسازی است. اسطوره تمایلات عمیق یک جامعه است. اسطوره محرکی
قوی، پررنگ و غیرمستدل است که تمام توان باور کردن انسان را در خدمت دارد.
مبلغ سعی در خلق اسطورهای می کند که فرد با آن زندگی خواهد کرد، چیزی که به
وجدان تقدسجوی او پاسخ می دهد. عموماً سه ویژگی را برای اسطوره می توان
برشمرد . اول اینکه اسطوره را
معمولا هالهای از تقدس فرا گرفته که حس تقدسجوی به ودیعت گذاشته شده در فرد را تحریک و
بالمآل او را به سوی خود جذب می کند. دوم اینکه اسطوره تا
حد امکان حالتی ذهنی و تصوری دارد و سوم فرد باید
در اسطوره آمال و آرمانهای خود را بیابد و آن را تجسم آن آرمانها بداند و در آن
نظارهگر هر آنچه خوبی و فضایل اخلاقی است باشد. در
ساختن اسطوره، اسطورهساز ناگزیر از شناخت فرهنگ و درک زمینههای روانی موجود در
مخاطبین خویش است تا با استناد به ارزشهای برتری که در متن فرهنگ عامه موجودند،
بتواند اسطوره را در قوه تخیل شان جای دهد. به طوری که فرد موضوع آن را از آن خود
و ساخته ذهن قهرمان پرور و آرمان گرای خود بپندارد. البته پر واضح است که
تبلیغات نمی تواند چیزی را از هیچ بسازد ، بلکه خود را به احساس یا عقیدهای منتسب
کرده و شیوههای خود را بر شالودهای که از پیش در ذهن وجود دارد پایه گذاری کند .
تبلیغات پس از طرح اسطورهای ذاتی یا خلق اسطورهای نو است که با جلوه دادن خود در راستای آرمان نهفته در آن به راحتی انبوه خلق را که به آن اسطوره و آرمان
نزدیکند با خود همنوا و همسو می کند و آنان را به رفتار مورد نظرش وامیدارد. نمونههایی از اسطورههای
خلق شده در دنیای امروز عبارتند از اسطوره علم، اسطوره تاریخ، اسطوره نژاد،
اسطوره دین، اسطوره دموکراسی، اسطوره حقوق بشر، اسطوره آزادی، اسطوره جامعه
مدنی و چندی دیگر. در نظام جمهوری اسلامی نیز به شدت اسطورهسازی شده است و طبعا آبشخور عمدهی این اسطورهها عقاید و باورهای مذهبی مردم بهویژه اهل شیعه است. به عنوان نمونه اسطورهی زنان فاطمه دختر محمدپیامبر معرفی میگردد و یا در سمت مقابل اسطورهی مردانگی علی خلیفه چهارم است. و یا در اسطورههای شکل گرفته پس از جنگ 8ساله که هنوز جمهوری اسلامی با شهیدسازی به ساخت و پرداخت آن ادامه میدهد. مانند حسین فهمیده که سعی شده است به عنوان نوجوانِ شجاع به جامعه قبولانده شود. به طور کلی بهرهگیری از فن اسطورهسازی یکی از پرکاربردترین روشهای پروپاگاندای اسلامی است که درجزئیترین احوالات زندگانی مردم رخنه کرده است. در سمت مقابل هم مخالفان حکومت جمهوری اسلامی در مبارزات خود اسطورههایی دارند که غالبا به دست رژیم ترور یا کشته شدهاند. به عنوان نمونه اسطوره ندا که پس از وقایع انتخابات دهم ریاست جمهوری شکل گرفت و سمبل جوانانِ آزادیخواهی شد که به دنبال آزادیهای سیاسی و جامعهی باز مدنی بودند و یا خیلی پیشتر اسطورهی محمد مصدق که در تفکر بخش بزرگی از جامعه دستِ کم در برهههای از زمان معاصر نماد ملیگرایی بوده است.
یکی دیگر از حربههای تبلیغاتی ساختن دشمنان خیالی است اعم از داخلی بدخواهان، براندازان، ضدانقلاب، مافیا، فمینیستها، فتنهگران و یا در کل کشورهای خارجی است . این دشمنان خیالی چند حسن دارند . اول اینکه مخاطب و پیروان
را برای مقابله با آن گردهم می آورد و همبستگی بین آنها را زیاد می کند. دوم
اینکه شکست دشمن خیالی وجوه افتراق به فراموشی سپرده و تنها هدف، مقابله یا غالب
شدن بر حریف ترسیم می شود. در
این مرحله اجازه داده نمی شود که کسانی بخواهند از وجوه افتراق یا کاستی ها سخنی
یا بحثی مطرح نمایند. به این ترتیب وضعیت موجود ثابت نگه داشته می شود . سومین
منفعت دشمنان خیالی تقسیم بندی افراد به دو دسته خودی و غیر خودی است که این تفکیک
دیگر احتیاج به سند و مدرک یا استدلال برای مقابله با طرف مقابل و چالش وجود ندارد
بلکه هر کس با ما باشد خوب است و هر کس در هر شرایطی با ما نباشد خوب نیست . به
این ترتیب مرزبندی بدون قاعدهای برای گروهها و طرفهای سیاسی ساخته میشود که
هیچگونه پایه و اساس منطقی و علمی نخواهد داشت و چهارم اینکه راههای مقابله با
دشمن فرضی طراحی می شود. در نتیجه نیرو و انرژی همراهان و مخاطبان بجای اینکه در
جهت کنکاش در امور یکدیگر تلف شود به همدلی برای مقابله با دشمن فرضی صرف خواهد شد
. شیوه
دشمن سازی مربوط به حکومتهای خودکامه ، دست نشانده ، استبدادی و ناکارآمد است
که با این شیوهها سعی در لاپوشانی مضار و معایب موجود در حکومت خود دارند در
صورتی که اگر حاکمیتی یا حتی گروه سیاسی از مشروعیت، توانمندی و کارآمدی لازم
برخوردار باشد دیگر نیازی به ساختن دشمن خیالی برای بقا خود ندارد.دشمنسازی خیالی شاید در ظاهر برای بقا عدهای مفید دیده شود اما در بلندمدت هستی نظام
مربوطه اعم از حاکمیت با گروه را به خطر خواهد انداخت، زیرا بخش عمده و قابل ملاحظه
ای از انرژی و امکانات بجای بازسازی و توسعه، صرف مقابله با « دشمن خیالی » می شود. به
این ترتیب نظام مربوطه دچار کاستی و خلاء می گردد که این کاستی ها و خلاء ها خود
یا به تنهایی مسبب فروپاشی و یا دستاویزی برای تبلیغات رقبا می شود که هر دو، در
نهایت زوال را به همراه دارد .نکته
دیگر اینکه « دشمنان خیالی » باعث می شود که علت واقعی مشکلات دیده نشود و تمامی
مشکلات بر عهده این موجود خیالی گذارده شود. زمانی که این اتفاق روی دهد چون علت
و سبب خارج از سیستم مربوطه فرض می شود لذا هیچ تلاش و کوشش یا برنامهای برای رفع
آن اندیشیده نمیشود و نتیجه آن افزایش روزافزون مشکلات و کاستیها است که نتیجه
آن نیز مشخص است .
آخرین تکنیکی که در این قسمت به آن پرداخته خواهد شد استفاده از نوستالژی است. با
گذر زمان تغییرات زیادی در زندگی افراد ایجاد می شود، هنگامی که در بعضی از لحظات
اندکی تأمل می کنیم و به گذشته می نگریم خاطرات گذشته حتی خاطراتی که با تلخی و
شیرینی آمیخته شده باشد در نظرمان زیبا جلوه می کند. اصولاً انسانها هنگام بخاطر
آوردن خاطرات گذشته آنها را زیبا می بینند و گاهی بر آن افسوس می خورند. در
واقع نوستالژی نوعی حس حسرت و افسوس بر گذشته است. این احساس در مورد روزگاران
خوش گذشته در بین افراد بسیار متداول است و متخصصان تبلیغ به آن خاطرات دوران
جوانی می گویند و از این احساس در جهت ایجاد ارتباط بهتر با مخاطبان استفاده می
کنند. ترانه ها و تصاویر گذشته هنگامی که بازآفرینی شود، انسان را به دوران
گذشته برمی گرداند و خاطرات آن دوران را زنده میکند. استفاده
از روش نوستالژی مفید است زیرا نتایج تحقیقی که مؤسسه بین المللی راپر استارچ Roper Starch Worldwide انجام داده است حاکی از آن است که بیش از نیمی از بزرگسالان
معتقدند که اوضاع در گذشته بهتر از امروز بوده است، بیشتر افراد در دوران کودکی
خود را بهترین دوران عمر خود می دانند به ویژه اگر در زمان حال در زندگی چندان
موفق نباشد. به نظر می رسد با توجه به فرهنگ مردم کشور ما که دارای احساسات عمیق هستند استفاده از جاذبه نوستالژی بسیار
موفق خواهد بود.
امروزه
از این شیوه تلویزیونها و رسانههای فارسی زبان خارج از ایران به وفور استفاده می کنند .
آنها با نشان دادن شور و شادی مردم در بعضی ازروزهای خاص مانند سیزده بدرویادربعضی مراسم مثل چهارشنبه سوری، نشان میدهند که در آن زمان مردم شاد، یا
از امکانات بیشتری نسبت به حال حاضر برخوردار بوده اند و یا این که در آن مقطع
زمانی ( در دوره حکومت پهلوی ) آزادیهای اجتماعی بیشتر و مردم شادتر بوده اند و
به این ترتیب نوعی تبلیغ نوستالژیک را دامن می زنند . باید
توجه داشت که نوستالژی همیشه مربوط به یادآوری خاطرات گذشته نیست بلکه با توجه به
تکنولوژی تصویری همانند تلویزیون و کامپیوتر این نوستالژی برای کسانی که در
گذشته نیز نبودهاند مانند
جوانان بوجود می آید .
برای
مثال یک جوان امروزی در زمان حکومت پهلوی حضور نداشته که بداند در آن مقطع آیا آزادیها بیشتر، سطح زندگی فراتر و یا مردم شادتر از حال بوده اند. بلکه این
رسانه های تبلیغاتی هستند که نشان می دهند وضعیت در آن زمان بهتر بوده است و حتی
این موضوع بر جوانان و نوجوانان تأثیر گذارتر از افراد سالمندی است که آن دوران
نیز زندگی کرده اند چون منبع
اطلاعاتی جوانان از گذشته تنها همین رسانه های برون مرزی هستند و انعکاس وقایع قبل
از انقلاب به صورت واقع بینانه، برای رسانه های صوتی و تصویری داخلی ممنوع و تابو هست.
ادامه دارد ...
درود به شما بیربط گرامی.. پیش از اینکه اجازه بگیرم این نوشته و نوشته پیشین رو در ازادگی لینک کردم. امیدوارم دیگر کاربران اونجا هم مثل خود من از این نوشته ها استفاده کنند
پاسخحذفپاینده باشید
تـرنم
درود ترنم گرامی
حذفعمیقا سپاسگذارم، سرفراز باشید
درود دوباره به بی ربط گرامی و نا پیدا... در انتظار نوشته های تازه شما هستم. امیدوارم بزودی با دست پر برگردید
حذفتـرنم
درود ترنم گرامی، متشکرم دوست عزیز من
حذف