۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

چرا اقلیت‌ها دارای مسئولیت اجتماعی بیشتری هستند!


در جوامع مختلف و میان مردمان آن علی‌رغم تفاوت‌های موجود که ریشه در فرهنگ عمومی، اقتصاد ملی، قدرت سیاسی و پارامترهایی دیگر دارد اصول و ضوابطی تعریف نشده هم وجود دارد که در میان آن‌ها مشترک است و بشر فی‌الذات به آن‌ها پایبند است. در این بین اصولی هم به شکل عمومی تعریف و سفارش شده است و به عنوان قانون در تمامی جوامع به شکل مجزا رعایت می‌شود. از این گذشته منشوری هم به صورت جهانی تحت حمایت اکثریت قریب به اتفاق کشورها به تصویب رسیده است که دست‌کم در کلام متضمن آزادی‌ها و حقوق فردی و انسانیِ مردمان به شکل یکپارچه در سطح جهان است. در اولین سطر از دیباچه‌ی اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر هدف از این منشور بازشناسی حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب‌ناپذیر تمامی اعضای خانواده‌ی بشری بیان شده است که بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان است. اما آنچه در واقعیت شاهد آن هستیم نقض صریح بنیادی‌ترین حقوق انسانی است که در جوامع گوناگون به شدت و طرق مختلف روی می‌دهد. حال چه به صورت قانونی و یا نقض قانون و چه به شکل عرفیات و منویات اکثریت جامعه که خود و افکار خود را برتر می‌دانند و از این رو با دستی باز، پای بر حقوق هم‌نوعان خود می‌گذارند. در این میان یکی از مهمترین قشرهایی که همیشه در طول تاریخ حقوقشان مورد تعدی قرار گرفته است گروه‌های اقلیت بوده‌اند.حال می‌خواهد اقلیت‌های نژادی و قومی باشد و یا اقلیت‌های مذهبی و جنسی. 
اما اینجا لازم است گریزی بزنیم به ابتدای کلام که درباره اصول و ضوابط اجتماعی صحبت شد. شکی نیست که انسان موجودیست اجتماعی و برای ادامه حیات نیاز به ارتباط و مشارکت دارد و این مسئله، زمینه‌سازِ همان قوانین تعریف شده یا نشده است که در نهایت برای هر شخص مسئولیتی تعیین ‌میکند که لازم است از سوی وی رعایت شود. مسئولیت‌هایی که فرد لازم است از آن آگاه باشد تا به درستی انجام پذیرند. در این بین گروهی از انسان‌ها نیز جدا از تعلقاتی که به صورت عمومی به جامعه‌ای که در آن زیست می‌کنند دارند، وابستگی‌هایی خودخواسته یا ناخواسته به جوامعی خُرد نیز دارند. به عنوان مثال دین یک مقوله شخصی است و روشی است که به شکل معمول فرد می‌تواند نوعش را انتخاب کند و یا حتی به عنوان یک بی‌دین به زندگی ادامه دهد اما به هر روی وقتی یک مسیحی در جامعه‌ای قرار می‌گیرد که اکثریت مسلمان هستند مسئولیتی بیش از فردِ مسلمان نسبت به جامعه دارد چرا که انتخاب کرده در محیطی خاص گرایشاتی مجزا از دیگران داشته باشد. در توضیح این مسئله باید اشاره شود که این مسئولیت‌ها در واقع متضمن بقا و زندگی راحت‌تری برای همان فرد است. اما در دسته‌بندی این وابستگی‌ها گروه‌هایی هم هستند که به طور ناخواسته در شرایط مشابه قرار گرفته‌اند مانند آسیایی‌ها در اروپا، سیاه‌پوستان در آمریکا یا همجنس‌گرایان در سراسر جهان. چنین وضعیتی است که این افراد را در دسته‌های اقلیت ( قومی،نژادی،جنسی) قرار می‌دهد و تا بوده زندگیِ سخت‌تری نسبت به گروه اکثریت در تمام جوامع داشته‌اند. شرایطی که خود حق انتخابی نداشته‌اند و برای زندگی بهتر تنها دو راه پیش پای آن‌ها باقی می‌ماند؛ یا جامعه، قانون و فرهنگِ غالب را اصلاح کنند که نیازمند پشتیبانی قدرت سیاسی حاکم است و یا به جامعه‌ای که شرایط ایده‌آل را داراست بگریزند و راه مهاجرت را در پیش گیرند. مهاجرت به سرزمین‌هایی که برای آن گونه از زندگی که این اقلیت‌ها به آن تعلق دارند تمهیداتی قانونی و حقوقی برابر یا نزدیک به برابر اندیشیده شده است و مردمان نیز نگاهی تلطیف‌تر و روشن‌تر به آنها نسبت به جامعه‌ی مبدا دارند. اما این دو راه همیشه و در هر حال دست‌یافتنی نیست و از این رو عمدتا افرادی که در جامعه‌ی اقلیت قرار می‌گیرند باید خود و شیوه‌ی زندگیشان را به نسبت تغییر و با محیط وفق دهند. در این شرایط است که فرد دچار خودسانسوری و انکار می‌شود و درگیریهای اجتماعی زمینه‌ی معضلات روحی و روانی را در وی ایجاد می‌کند. اینجاست که نقش مسئولیت‌های اجتماعی که این افراد دارا هستند پررنگ‌تر می‌شود.
در این نوشتار اقلیت و جامعه‌ای که به عنوان نمونه انتخاب و کنکاش می‌شود گروه دگرباشان جنسی است در فضای زندگیِ ایرانی و با چهارچوب قوانین فعلی ایران و طرز فکر و فرهنگِ غالب در این کشور. علی‌رغم اینکه سالهاست در کشورهای اروپایی، کانادا، ایالات متحده و آمریکای لاتین، استرالیا، اکثر کشورهای آسیایی و حتی آفریقای جنوبی همجنس‌گرایی به مثابه جرم تلقی نمی‌شود و قوانین متفاوتی هم برای احقاق حقوق انسانی و تضمین آزادی‌های فردی آنان به تصویب رسیده است اما هنوز در اکثر کشورهای خاورمیانه همجنس‌گرایی جرم است و حتی در قوانین کیفری ایران مجازات این عمل مرگ است. به واسطه همین مجازات‌های سنگین و محدودیات وسیع، فضا هم برای آگاه‌سازی و مبارزه با هموفوبیا در سطح جامعه تنگ‌تر و بسته‌تر شده است. به نحوی که فعالان حقوق همجنس‌گرایان در داخل کشور از هیچ تریبون و جایگاهی برخوردار نیستند چرا که اصولا این نوع تمایل از ریشه در نزد حاکمیت، قانون‌گذاران و بخش نسبتا وسیعی از جامعه به دلیل ناآگاهی انکار می‌شود و جامعه دگرباش به نحو سنگینی با انگ،توهین و مجازات درگیر است.
در چنین شرایط خفقان‌آلودی مسئولیت اجتماعی یک فرد همجنس‌گرا سنگین‌تر از دیگر افراد این جامعه است چرا که آن شخص جدا از مسئولیت‌های اجتماعی که به شکل عمومی باید به آن پایبند باشد، مسئولیت بیشتری نسبت به رفتار و کردار شخصی خود داراست و به هر شکل همیشه نماینده‌ای از این اقلیت در جمعی که حاضر است به شمار می‌رود. به دیگر بیان یک هموسکشوال در ایران همواره باید در ذهن داشته باشد از زمانی که برای شخص یا اشخاصی برونگرایی می‌کند دیگر رفتارش تنها متعلق به شخص خودش نیست و کوچکترین برخوردش، خواه غلط باشد خواه درست، می‌تواند از دید قشر وسیعی از جامعه‌ی ناآگاهِ ما به کلیه همجنس‌گرایان تعمیم داده شود. تعمیمی که یقینا درست نیست اما از نگاه واقع‌بینانه اجتناب‌ناپذیر است.
به عنوان مثال یکی از ابتدایی‌ترین مشکلاتی که همیشه سر راه فعالان حقوق همجنس‌گرایان بوده است تفهیم و جا انداختن ساده‌ترین مقوله‌ها برای مردم یا به طور دقیق‌تر همجنس‌گراهراسان بوده است. خوب می‌دانیم که در گویش عوام هنوز در بهترین حالت از لفظ همجنس‌بازی برای خطاب کردن این قشر استفاده می‌شود. بگذریم که هنوز واژه‌هایی آمیخته به توهین چون اِواخواهر و یا کلماتی زننده‌تر هم در ادبیاتِ رایج کاربرد دارند. خب اگر بخواهیم این موضوع را ریشه‌یابی کنیم در نهایت به رفتار زنانه‌مانند مردانِ همجنس‌گرا یا دگرجنس‌گرایی برمی‌خوریم که خواسته یا ناخواسته این حالت را یدک می‌کشند و در جامعه به غلط به عنوان همجنس‌باز شناخته می‌شوند. اما به هر حال نباید فراموش کرد هر مردی که رفتار زنانه دارد همجنس‌گرا نیست و مهم‌تر از آن هر مرد همجنس‌گرایی رفتار زنانه ندارد و این نوع از رفتار صرفا شامل بخشی کوچک از جامعه‌ی همجنس‌گرا می‌شود. از این گذشته وقتی از دید علمی بین دگرباشان جنسی یا همان جامعه ال‌جی‌بی‌تی (LGBT)  تمایز قائل شویم مشاهده می‌کنیم که در این جامعه تراجنسی‌ یا دوجنسه‌ها هم حضور دارند که طبعا نمی‌توانند معرف شخصیتِ رفتاری کلیه‌ی اقلیت دگرباشان علی‌الخصوص همجنس‌گرایان باشند.
با تصویر کردن این شرایط به این نتیجه می‌رسیم که یک فرد همجنس‌گرا علی‌رغم این‌که باید فشارهای جاری در زندگیِ زیرزمینی را تحمل کند و ضمن تلاش برای برطرف کردنش با آن‌ها بسازد، در ضمن نباید فراموش کند که تصویری که از خود به جای می‌گذارد همیشه به مثابه‌ی آینه‌ای از دیگر همجنس‌گرایان تلقی می‌شود. مسئله‌ای که در اصل خطا است اما در واقعیت گریزی از آن نیست. از همین رو مسئولیتی که این افراد بر رفتار خود دارند پررنگ‌تر و اساسی‌تر از دیگران است. البته جای خرسندیست که آنچه به شکل غالب در میان اقلیت‌ها به ویژه همجنس‌گرایان دیده می‌شود عموما انسان‌های خوش‌فکر و روشن‌اندیشی نشان می‌دهند اما به هر حال جامعه و فرهنگ ما در این موردِ به‌خصوص بسیار نیاز به اطلاعات و اگاه‌سازی دارد و در پروسه‌ی تغییر اندیشه و جانشین‌سازیِ تفکری درست با ذهنیاتِ نادرست پیشین، اولین قدم پاک کردن دانسته‌های فعلی آن‌هاست که در موارد زیادی بت‌گونه در ذهنشان جا گرفته است و شکستن این بت، جز با همکاری بخش عظیمی از جامعه دگرباش امکان‌پذیر نمی‌باشد.
در نهایت امید است که هر چه بیشتر پیش می‌رویم، بشریت هم با روی بازتری تن به آگاهی دهد!










هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر