۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

مطــرود


مطـرود را
نشانه گرفته انـد
با انگشت
کج اندیشـان شهر،
که کم نیست تعدادشـان؛
مطـرود را
به بـند نکشیده
بر فـراز شهر نفرینـی می آویزنـد،
همان تاریک دلان؛
و مطـرود که دیـرسالی به عشقش خندیدنـد،
در دگرگوشه ای از شهـر
زایــش می کند...

۶ نظر: