۱۳۹۴ دی ۱۲, شنبه

در گرامیداشت یاد شاپور علیرضا پهلوی

و مرد به ذات گلوله فکر کرد
 و بعد، تا درک موقعیتی دشوار
 تا لمس پرسش‌های سخت
 تا اندوهی ژرف
 تا نهایت درماندگی؛ پیش رفت؛ و برگشت
اما با دست‌های خالی
و حسی ناهموار؛ و زخمی ناپیدا
که گلوله‌ای از دل روزهای نیامده ناگهان بر شقیقه‌اش نشست...
و مرد در اعماق آب‌ها بود
و مرد غرق لذت بود
و مرد غرق اکنون بود

متن از مصطفی مستور با اندکی دخل و تصرف و تغییر کاربری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر