در قسمتهای قبلیِ "جمهوریِ تبلیغات اسلامی" کم و بیش به
بسط و واکاوی بخشی از شیوههای پروپاگاندا و چگونگی بهکارگیری آن در نظام
سیاسی-مذهبی ایران پرداخته شد. در ادامهی این مطلب نیز با توجه به نزدیک شدن به انتخابات یازدهم ریاست
جمهوری، تمهیداتی که بیشتر از سوی حکومت و مخالفان در زمینهی انتخابات مورد
استفاده قرار میگیرند پیگیری خواهد شد.
در برخی اوقات مخاطبانِ پیام تبلیغاتی، موضع معینی را قبول میکنند
حال آنکه موضع دیگر را بدون توجه به تفکر روشن و آشکار رد میکنند. این همان ارتباط
دروغین است. این تکنیک در مواقع بحرانی و آشوب و جنگ افزایش مییابد به طوری که ارتباط
بین روح معنوی جهان و رهبری معین، یا پیروزی با سلاحی معین ممکن میشود.
این شرایط منجر به وضعیتی خواهد شد که برای رهبر سیاسی
امکان بهرهبرداری از یک شخصیت محبوب یا مقبول مردمی
بوجود میآید. در ناشیانهترین حالت این ترفند میتوان
ارتباط با ائمه یا امام زمان را نام برد که شالودهی جمهوری ولایتمدار اسلامی شده
است و البته تنها در بین عوام نیز پذیرفتنی مینماید. در هر صورت باید توجه داشت که هر اندازه سطح آگاهی مخاطب پایینتر باشد استفاده از این تمهید نیز بیشتر خواهد شد.
اما استفاده از این تکنیک میتواند دوسویه نیز باشد.
به تعبیر دیگر میتوان دیگران را به ارتباطات دروغین
متهم ساخت که این خود در قالب ترفندهای دیگر تبلیغاتی نیز جای میگیرد. نوع دوم که مد نظر این تمهید میباشد ارتباطِ مبلغ با
برخی اشخاص و ارزشها و اندیشههاست. به عنوان مثال
مبلغی، دمکراتیک بودن را یک ارزش در بین شهروندان ارزیابی می کند، بدون اینکه باور
به رفتار و تفکر دموکراتیک داشته باشد خود را در کسوتِ انسانی دموکرات، به مردم
عرضه و به این ترتیب سعی بر این دارد خود را همفکر شهروندان نشان داده و بر این
تکیهگاه تبلیغات خود را استوار میسازد. در همین حوزه میتوان به رفتار و گفتارِ کمپین انتخاباتی
اسفندیار رحیممشایی اشاره کرد که دیریست با چنگاندازی به فرهنگ و پیشینهی
ایرانی-آریایی، تبلیغات خود را با محوریت ملیگرایی به پیش میبرند.
علاوه بر ارتباط دروغین در حوزههای اندیشه و رفتار، نزدیکی به شخصیتها و گروههای سیاسی نیز هم میتواند
منجر به ارتباط دروغین شود. نظر به اینکه در جامعه سیاسی ایران، احزاب و گروههای سیاسی با تشکلهای منسجم وجود ندارد لذا افراد به راحتی میتوانند خود را در مقاطعی منسوب به شخص یا گروه خاصی نمایند و
چون نظمی وجود ندارد، تنها چند بار تردد در گروه یا ملاقات با شخصی میتواند این
بهانه را برای هر مبلغی ایجاد و از منافع آن منتفع گردد.
دیگر شیوهای که میتوان برای جلب اعتماد و اطاعت بکار بست، روشی است معروف به "دبه کردن یا شوت کوتاه". در این تمهید، مبلغ وضعیتی استثنایی را پیشنهاد و مخاطب نیز آن را میپذیرد اما در مرحله بعد، مبلغ با صحنهسازی اینگونه وانمود میسازد که شرایط برای تحقق وعدهای داده شده از دست وی خارج و مخاطب باید هزینه بیشتری را متحمل شود و چون مخاطب نسبت به موضوع تعهد و پذیرش اولیه داشته است قبول وضعیت جدید توسط او محتملتر مینماید. به طور مثال در انتخابات، از سوی کاندیداها وعده و وعیدهای بیشماری تبلیغ میشود و مردم نیز با توجه به این وعدهها، رأی به نامزد مورد نظر خود میدهند. ولی پس از انتخابات نامزد برگزیده با ادعای اینکه وی این تعهدات را نداده و در ضمن اختیارات و قدرت لازم را نیز برای تحقق وعدهها ندارد به آنها عمل نمیکند اما مردم چون به وی رأی دادهاند خود را ملزم به حمایت از ایشان میبینند. با توجه به توضیحات ارائه شده میتوان به نمونههای زیادی از این ترفند در فضای سیاسی جامعه ایران اشاره نمود. وعدههای محمد خاتمی رئیسجمهور بیستمیلیونی دوم خرداد با مضمون بسط آزادیهای سیاسی و مطبوعاتی که در نهایت اعلام نمود که یک تدارکاتچی بیشتر نبوده است و یا شعارهای اقتصادی محموداحمدینژاد برای تقسیم عادلانه ثروت ملی و پول نفت که به تورم و تحریمی بیش از پیش انجامید! البته "شوت کوتاه" فقط معطوف به انتخابات نمیشود بلکه در امور روزمره سیاسی و اجتماعی نیز به وفور استفاده میشود. بطور مثال در طرح هدفمندی یارانهها ابتدا گفته میشود که قصد، آزادسازی قیمتها و حذف یارانههاست و این امر در بخش بزرگی از شهروندان اضطراب ایجاد میکند اما در مرحله بعد سهمیهبندی اعمال میشود و جامعه به راحتی آنرا میپذیرد. ضربالمثل به مرگ گرفتن تا به تب راضی شدن در این روش مصداق دارد. در توضیح همین ضربالمثل و نقشی که در دنیای پروپاگاندا بازی میکند باید گفت که در برخی موارد مردمانی که از قبول یک تقاضای بزرگ امتناع کردهاند، احتمال بیشتری دارد که در مرحله دوم با تقاضایی کوچک موافقت کنند. در حقیقت بهکارگیری روش "به مرگ بگیر تا به تب راضی شود" بستگی به مجموعهای از اوضاع و احوال دارد و تقاضای اول باید بسیار بزرگ باشد، آن قدر بزرگ که شخصی که از پذیرش آن امتناع می کند، نتیجهگیری منفی نسبت به خود پیدا نکند. دوم برای اینکه تأثیر این روش واضح شود تقاضای دوم باید به وسیله همان کسی صورت گیرد که خواستهی اول را مطرح کرده بود. چرا که مخاطبانی که تقاضای اول را رد کردهاند برای اینکه روی مبلغ را زمین نیاندازند با قبول تقاضای دوم، در واقع به نوعی به جبران عدمِ قبول تقاضای اول دست میزنند. در حالی که اگر تقاضای دوم به وسیله فرد دیگری به عمل آید، مخاطبان چنین احساسی نسبت به فرد دوم نداشته و الزامی به پذیرش خواسته یا خواستههای او در خود نمیبینند.
جوهر تکنیک «عجله کنید تا به واگن برسید» بیان این نکته است که همه ما
قصد سوار شدن به واگن را داریم، پس عجله کنیم تا زودتر برسیم. به عبارت دیگر، سعی پروپاگاندیست
بر این است که دیگران را متقاعد سازد که همگان، که ما هم جزو آن هستیم، برنامههای
او را پذیرفتهاند، لذا ما هم باید هر چه سریعتر به آنها بپیوندیم و خود را به
واگن برسانیم. از این تکنیک در فعالیتهای اجتماعی نیز استفاده بیشتری می شود. به طور
مثال در جشن نیکوکاری، رسانه ها با نمایش عمومی مردم، نشان میدهند که همگان
درصدد کمک به افراد بیبضاعت میباشند. با این کار سایرین را که هنوز اقدام نکردهاند
در این راه همگام میسازند. البته این شیوه باید به نحوی باشد که همگامی با مردم
را نشان دهد و اگر مسئولین نمایش داده شود موضوع فرمایشی تلقی شده و تأثیر خود را
از دست خواهد داد. استفاده از این تکنیک
"هجوم برای سوار شدن به واگن" در ساعات پایانی انتخابات هم به چشم میخورد. به این ترتیب که
نشان داده میشود شهروندان رأی خود را به صندوق ریخته اند و زمان رأی گیری در شرف اتمام
است. هر که سریعتر عمل نکند این موقعیت را از دست خواهد داد لذا آنهایی که قصد
رأی دادن نداشتهاند با این تصور که همه رأی داده اند و فقط آنها رأی ندادهاند از
تصمیم قبلی منصرف و به صف رأی دهندگان می پیوندند. در واقع سرنوشت انتخابات بزرگ و همهپرسی،
ثابت کرده است که اغلب اشخاص مردد و بیطرف هستند که سرانجام داور نهایی یک کشاکش
بزرگ میشوند. بنابراین باید آنها را در کنار خود نگه داشت یا حداقل مانع از آن
شد که در شمار مخالفان در آیند. مبلغان باید به شکایت و ناراحتی افراد بیطرف
علاقه نشان دهند و از تعقیب آنها با شدت و سرسختی امتناع کنند. شهروندان یا افکار
عمومی نیز نگرش یکسان به مواضع تبلیغات ندارند بلکه آنها نیز به سه دسته مخالف،
موافق و بیطرف یا مرددها تقسیم میشود. طرفهای تبلیغات برای تأثیرگذاری بیشتر روی
این گروه متمرکز شده و سعی میکنند این گروهها را با خود همراه سازند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر