با یک نگاه گذرا به سیل جمعیت میشد به راحتی درک کرد که عموم شرکتکنندگان در راهپیمایی از چه قشری هستند. آخوندها،
آخوندزادهها و خانواده و اطرافیانشون؛ مذهبیها و مسجدپرکنها؛ حقوق
بگیرهای دولت؛ نکبتها و ترشیدههایی که دنبال دوستدختر و دوستپسر بودند؛
بچههای دبستانی و نوجوونهایی که از پایگاههای مساجد و بسیج متحد شده
بودند؛ پیرمرد، پیرزنهایی که در جدال با ملکالموت بودند؛ نیروهای نظامیِ
لباس شخصی؛ بدبخت، بیچارهها؛ احمقها و تعدادی نیز معلولِ ذهنی... اما اون
چیزی که برای من خیلی جلب توجه میکرد این بود که درصد کثیر و قابل توجهی
از مردم همیشه در صحنه از زنان و دخترهای جوون بودند، شاید باید ریشه این
حضور و دلبستگی به حکومت رو در باورمندی دینی اونها جستجو کرد؛ در هر صورت
خیل این جمعیت که کم هم نبودند را بانوان تشکیل میدادند؛ در ضمن تا اطلاع
ثانوی فکر و امید به تغییر رژیم از داخل و با اتکا به مردم، خیالی باطل بیش
نیست؛ اتمام گزارش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر